فمینیسم چیست؟ | مشاغل حقوق بشر


فمینیسم بسته به اینکه از چه کسی بپرسید تعاریف زیادی دارد، اما بریتانیکا چارچوب ساده ای را ارائه می دهد: این اعتقاد به برابری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جنسیت ها است. هیچ کس نباید به دلیل جنسیت یا جنسیت خود از برخی حقوق مانند حق رای، تصدی مناصب سیاسی و کار در خارج از خانه محروم شود. با این حال، فمینیسم فراتر از حقوق اولیه است و به دنبال تغییرات فرهنگی عمیق تر مانند پایان دادن به جنسیت گرایی و ستم متقابل بر اساس جنسیت، نژاد، جنسیت و طبقه است. در این مقاله به تاریخچه مختصری از فمینیسم، انواع مختلف فمینیسم و ​​اینکه آیا امروز هنوز به فمینیسم نیاز داریم یا خیر، خواهیم پرداخت.

فمینیسم در هسته خود این باور است که زنان سزاوار حقوق و آزادی های برابر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند. در طول سال‌ها، فمینیسم بر موضوعاتی مانند حق رای، آزادی باروری و جنسی و دستمزد برابر تمرکز کرده است. فمینیسم همچنین نژادپرستی، هنجارهای جنسیتی، ابراز وجود و موارد دیگر را بررسی می کند.

تاریخچه جنبش های فمینیستی

همیشه فرهنگ هایی وجود داشته است که زنان قدرت را در دست داشتند، مانند اسپارت باستان، که در آن زنان می توانستند دارایی داشته باشند و به ارث ببرند، معاملات تجاری انجام دهند و تحصیلات خوبی دریافت کنند. همچنین همواره زنانی بوده اند که با فرهنگ های مردسالارانه مبارزه کرده اند. با این حال، “فمینیسم” همانطور که می شناسیم مفهومی نسبتاً جدید است. مری ولستون کرافت در سال 1792 کتاب دفاع از حقوق زنان را منتشر کرد و اگرچه امروزه او را نماد فمینیستی می دانند، اما در زمان او این اصطلاح به کار نمی رفت. این اصطلاح در دهه 1890 در بریتانیا و آمریکا محبوبیت بیشتری پیدا کرد.

این زمانی بود که «موج اول» فمینیسم شروع به جذب کرد. این جنبش ارتباط تنگاتنگی با جنبش های لغو لغو داشت و بر حق رای متمرکز بود. در سال 1848، در کنوانسیون Seneca Falls، سیصد شرکت کننده در مورد اهداف و استراتژی های جنبش به توافق رسیدند. در سرتاسر جهان، حقوق زنان به آرامی شروع به بهبود کرده است. در سال 1893، نیوزیلند به زنان اجازه داد در انتخابات ملی رای دهند. ایالات متحده در سال 1920 به زنان حق رأی داد، در حالی که بریتانیا در سال 1928 به دنبال آن بود.

موج دوم در دهه 1960 آغاز شد. در راستای جنبش های ضد جنگ و حقوق مدنی بود. حقوق باروری و مسائل مربوط به تمایلات جنسی نیز اهمیت بیشتری یافته است. فمینیسم در این سال ها از نظر فکری متنوع تر و پیچیده تر شد. سرمایه داری، نقش زنان، جنسیت و جنسیت مورد بحث قرار گرفت زیرا جنبش های فمینیستی در سراسر جهان نسبت به موج اول کمتر نخبه گرایانه و فراگیرتر شدند.

تعریف فمینیسم موج سوم دشوارتر است، اما آنچه را که فمینیسم موج دوم آغاز کرد، بر اساس آن ساخته و به چالش می کشد. فمینیسم موج سوم فردیت، کنایه و حق ابراز وجود را پذیرفت که شامل پوشاک و لوازم آرایشی می شد که مادران موج دوم آنها ممکن است ظالمانه و جنسیتی تلقی می کردند. اینترنت در این دوران نیز نقش بزرگی ایفا کرد، زیرا به گسترش محتوای فمینیستی خلاقانه و چندفرهنگی کمک کرد. فمینیسم موج سوم با تنوع ایده‌هایش، جنبشی کمتر منسجم نسبت به موج اول و دوم است.

آیا ما در موج چهارم فمینیسم هستیم؟ استعاره های موج کامل نیستند، اما با توجه به تغییرات عظیم در جوامع در سراسر جهان، به جرات می توان گفت که فمینیسم در دوره متفاوتی نسبت به دهه های 1990 و 2010 است. حملات مجددی علیه حقوق زنان، به ویژه حقوق باروری صورت گرفته است، در حالی که ظهور رسانه های اجتماعی ابزارهای بیشتری را به فعالان فمینیست داده است. موج چهارم نیز نشان دهنده متنوع ترین و فراگیرترین نسخه فمینیسم تا به امروز است.

برای کسب اطلاعات بیشتر، یک دوره آنلاین در مورد فمینیسم و ​​عدالت اجتماعی را در نظر بگیرید.

فمینیسم: سه ​​نوع اساسی

فمینیسم ممکن است در هسته خود ساده به نظر برسد، اما انواع مختلفی دارد. در اینجا سه ​​مورد اصلی وجود دارد که باید بدانید:

فمینیسم لیبرال

فمینیسم لیبرال چیزی است که اکثر مردم با شنیدن کلمه “فمینیست” به آن فکر می کنند. همچنین می توان آن را “فمینیسم جریان اصلی” توصیف کرد. همانطور که توسط فیلسوف آلیسون جگر تعریف شده است، فمینیسم لیبرال بر حقوق سیاسی و برابری در آموزش و پرورش و محل کار تمرکز دارد. این شامل مسائلی مانند دسترسی برابر به آموزش، دستمزد برابر، شرایط کار ایمن تر و پایان دادن به جداسازی در محل کار بر اساس جنسیت است. فمینیسم لیبرال به زندگی خصوصی نیز توجه دارد، زیرا توزیع کار بدون مزد در خانه بر توانایی زنان برای مشارکت در زندگی عمومی تأثیر می گذارد. در ایالات متحده، فمینیست های لیبرال بر متمم حقوق برابر تمرکز کردند که قرار بود قانون اساسی را برای تضمین برابری حقوقی بین جنس ها اصلاح کند. فمینیست ها در دهه های 1960 و 1970 بر روی ERA کار کردند، اما هرگز توسط ایالت های کافی تصویب نشد.

در طول سال‌ها، فمینیسم لیبرال به دلیل اینکه چگونه موفقیت و برابری را با معیارهای مردسالارانه اندازه‌گیری می‌کند و در تحلیل جنسیت، نژاد و طبقه شکست می‌خورد، با انتقاد مواجه شده است. فمینیسم لیبرال همچنین ممکن است در به چالش کشیدن قدرت نهادی شکست بخورد و در نهایت چرخه های سرمایه داری ویرانگر را تقویت کند. فمینیسم لیبرال با تمرکز بر آنچه که تک تک زنان می توانند برای «پیشرفت» انجام دهند، اغلب برخی از آسیب پذیرترین افراد جامعه را شکست می دهد.

فمینیسم رادیکال

همانطور که از نامش پیداست، فمینیسم رادیکال تهاجمی تر است. این کتاب با تضمین حقوق باروری، انتقاد از خانواده هسته‌ای و مادری، و به چالش کشیدن قدرت نهادی، بر برچیدن نقش‌های مردسالاری و جنسیتی سنتی تمرکز دارد. فمینیست های رادیکال به جای تلاش برای تغییر چیزها از طریق سیستم های مستقر، تمایل بیشتری به تغییر خود سیستم ها دارند. این جنبش در دهه 1960 رشد کرد، زمانی که زنان در جنبش های ضد جنگ و حقوق مدنی خود را در حاشیه یافتند. بسیاری از فعالان گروه های فمینیستی را تأسیس کردند و از ایده های رادیکال تری استقبال کردند.

امروزه، فمینیسم رادیکال اغلب با فمینیسم رادیکال فراحذفی همراه است، که زن واقعی بودن زنان ترنس را انکار می کند. اصطلاح “TERF” در دهه 1970 سرچشمه گرفت، زمانی که فمینیست های رادیکال شروع به تقسیم بر سر حمایت از ترنس زنان کردند. فمینیست های رادیکال فرا انحصاری نیز خود را «جنسیت انتقادی» می نامند. به دلیل مفاهیم منفی، فمینیست‌هایی که از ترنس‌زنان حمایت می‌کنند، تمایلی به شناسایی فمینیست‌های رادیکال ندارند.

فمینیسم متقاطع

فمینیسم متقاطع بررسی می کند که چگونه جنسیت گرایی، نژادپرستی، طبقه گرایی و بیگانه هراسی با هم تلاقی می کنند تا سیستم های ستم را شکل دهند. او با «فمینیسم سفید» که با نادیده گرفتن ستم نژادی، می تواند از برتری سفیدپوستان حمایت کند، مخالف است. فمینیسم سفید در اولین روزهای فمینیسم متولد شد، زیرا برجسته ترین چهره ها – مانند الیزابت کدی استانتون – فقط به حق رای برای زنان سفیدپوست علاقه مند بودند. رای‌گان همچنین زنان فقیر و کارگر را کنار گذاشتند و مسائل مربوط به دستمزد، ساعات کار و اتحادیه‌ها را رد کردند.

همیشه فمینیست‌هایی بوده‌اند که تفکر متقاطع را پذیرفته و از آن حمایت کرده‌اند، اما اصطلاح «تقاطع‌گرایی» در مقاله‌ای در سال 1989 ابداع شد. در این مقاله، محقق حقوقی و نژادی، کیمبرل ویلیامز کرنشاو نشان داد که چگونه تلاقی نژاد و جنسیت بر تجربه تأثیر می‌گذارد. مردان و زنان سیاهپوست در نظام حقوقی کتاب «اندیشه فمینیستی سیاه» پاتریشیا هیل کالینز، جامعه‌شناس، در سال 1990، متن اصلی دیگری در مورد تلاقی و چگونگی ستم بر اساس نژاد، جنسیت، طبقه، جنسیت و ملت است که کالینز آن را «ماتریس سلطه» می‌نامد. امروزه، فمینیسم متقاطع به گسترش ایده های جامعه در مورد فمینیسم، قدرت و ستم ادامه می دهد.

آیا جهان هنوز به فمینیسم نیاز دارد؟

آیا فمینیسم هنوز در دنیای امروز ضروری است؟ وقتی ما به حقوق زنان در سطح جهانی نگاه می کنیم، واضح است که این کار را می کنیم. بر اساس گزارش جهانی شکاف جنسیتی سال 2022 مجمع جهانی اقتصاد، رسیدن به برابری کامل جنسیتی 132 سال طول می کشد. همه‌گیری کووید-19 کمکی به بهبود حقوق زنان نکرد، زیرا زنان و دختران تأثیرات اقتصادی را شدیدتر احساس کردند، کار بدون دستمزد آنها افزایش یافت، خشونت‌های جنسیتی بیشتری را متحمل شدند و استرس بیشتری را تجربه کردند. زنان نیز به ویژه در مناطق روستایی بیشتر تحت تأثیر تغییرات آب و هوایی قرار دارند. در برخی مکان‌ها – مانند برخی از کشورهای آفریقایی – مردان مجبورند برای یافتن کار بیشتر سفر کنند، در حالی که زنان برای اداره خانه، مراقبت از کودکان و محافظت از سرزمین‌شان پشت سر می‌مانند. با این حال، قدرت آنها ممکن است توسط قانون حمایت نشود. با این حال، زمانی که زنان توانمند شوند، تصمیمات پایدارتری می گیرند، امنیت غذایی را بهبود می بخشند و نیازهای انرژی را کاهش می دهند.

در برخی مناطق، جنبش های فمینیستی با خشونت وحشیانه مواجه شده است. ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، مهسا امینی ۲۲ ساله توسط پلیس اخلاق ایران بازداشت شد. او در بازداشت درگذشت. مرگ او جرقه یکی از بزرگترین جنبش های اعتراضی پس از انقلاب اسلامی 1979 بود. اعتراضات که عمدتاً توسط زنان رهبری می شد، خواستار برابری و پایان دادن به حکومت ظالم ایران بود. معترضان در استان‌های کردنشین (مش امینی کرد بود) وقتی زنان در خیابان‌ها حجاب خود را برمی‌داشتند و موهای خود را کوتاه می‌کردند، شجاعت خاصی داشتند. واکنش دولت خشن بود. به گفته فعالان حقوق بشر، حداقل 328 نفر – از جمله کودکان – کشته شده اند و تقریبا 15000 نفر دستگیر شده اند. اعتراضات در ایران تنها نمونه ای از یک جنبش فمینیستی است که با واکنش های شدید مواجه شده است.

آیا فمینیسم در جایی «پیروز» شده است؟

در جاهای خاصی نیاز به فمینیسم و ​​حمایت از جنبش های فمینیستی واضح است. اما در مورد کشورهایی که ظاهراً فمینیست‌ها «برنده» شده‌اند، مانند ایالات متحده چه می‌توان گفت؟ واقعیت به اندازه برخی امیدها پیروز نیست. در سال 2017، امی الکساندر، نویسنده و ویراستار، قطعه‌ای برای NPR نوشت و از تمرکز دائمی فمینیسم بر زنان سفیدپوست و بازاریابی بر محتوا انتقاد کرد. الکساندر می نویسد که به نظر می رسد فمینیسم “بیشتر به ترویج تله های سطحی برابری واقعی می پردازد تا انجام کار سخت مورد نیاز برای پرداختن به حقایق سخت و سرد نابرابری جنسیتی و نژادی.”

مویرا دونگان، نویسنده، همچنین در خبرنامه خود “نه از نوع سرگرم کننده” و مقاله “فمینیسم پوتمکین” به این فمینیسم کم عمق و براق می پردازد، که استدلال می کند که شیک بودن فمینیسم این واقعیت را پنهان می کند که هیچ قدرت نهادی واقعی ندارد. مسائلی مانند شکاف دستمزد جنسیتی که مدت‌ها مورد منازعه قرار گرفته است همچنان ادامه دارد. طبق گزارش Payscale در سال 2022، زنان آمریکایی به ازای هر دلاری که مردان به دست می آورند، حدود 82 سنت درآمد دارند. زمانی که گزارش، عنوان شغل، تحصیلات، تجربه، ساعات کار و غیره را کنترل می کند، زنان به ازای هر دلاری که یک مرد به دست می آورند 99 سنت درآمد دارند. نژاد نیز بر شکاف دستمزد تأثیر می گذارد. زنان سیاه‌پوست حتی زمانی که تجربه و شغل مشابهی با مردان سفیدپوست داشته باشند، به احتمال زیاد کمتر حقوق دریافت می‌کنند. در سال 2022، فقدان قدرت واقعی فمینیسم شاید زمانی که دادگاه عالی ایالات متحده Roe v. Wade را لغو کرد، آشکارتر بود. هیچ جامعه ای هرگز به برابری واقعی نرسیده است. حتی در جاهایی که دستاوردهای قابل توجهی حاصل شده است، فمینیسم به دور از اهمیت است.

دیدگاهتان را بنویسید