تعصب جنسیتی چیست؟ | مشاغل حقوق بشر


در سراسر جهان، مردم به دلیل جنسیت خود با تعصب روبرو هستند. تعصب در عمل حمله ای است به حقوق بشر، از جمله حق زندگی و ایمنی، حق مسکن، حق آموزش، بهداشت، کار شایسته و غیره. وقتی اکثر مردم “سوگیری جنسیتی” را می شنوند، تصور می کنند که این فقط به تعصبات رایج علیه زنان و دختران اشاره دارد. با این حال، سوگیری جنسیتی بر افراد ترنس و غیر باینری نیز تأثیر منفی می گذارد. این یک موضوع مقطعی است.

جنسیت چیست؟

جنسیت با جنسیت یکی نیست. جنسیت به ویژگی هایی مانند کروموزوم ها، غدد جنسی و آناتومی اشاره دارد. از نظر پزشکی، یک فرد می تواند زن، مرد یا اینترسکس به دنیا بیاید. حتی این تعاریف نیز ثابت نیستند و ممکن است تغییراتی وجود داشته باشد که اظهارات کلی در مورد جنسیت را نادرست کند. از سوی دیگر، جنسیت یک ساختار اجتماعی است. افراد ممکن است با جنسیتی که جامعه معمولاً با جنسیت آنها مرتبط می‌شود (سیسجندر) یا ممکن است نباشند (تراجنسیتی) همذات پنداری کنند. برخی به هیچ وجه با باینری شناسایی نمی شوند. اصطلاحات در طول زمان تغییر می کنند و تغییر می کنند، اما هر چیزی که فراتر از تفسیر دوتایی جنسیت، جنسیت و هویت شخصی باشد، هنجارهای اجتماعی را به چالش می کشد.

تعصب جنسیتی چگونه به نظر می رسد؟

تعصب جنسیتی می تواند آشکار یا ظریف باشد. یادگیری تشخیص اینکه چه چیزی شبیه به نظر می رسد و چگونه به نظر می رسد اولین گام برای پایان دادن به آن و تبعیض پس از آن است. در اینجا سه ​​عبارت رایج وجود دارد که سوگیری جنسیتی را آشکار می کند:

“زنان احساساتی تر از مردان هستند.”

این تصور که زنان عاطفی‌تر و مردان منطقی‌تر هستند، یک فرض دیرینه در جامعه است. این امر برای سال‌ها، دور نگه‌داشتن زنان از سیاست و محیط کار و رفتار با آن‌ها بیشتر مانند کودکان تا بزرگسالان را توجیه می‌کرد. به دلیل عواطف زن و تمایل به “هیستری”، مردان وظیفه تصمیم گیری، اداره مشاغل، کار در دولت و غیره را بر عهده داشتند. حتی امروزه، کلیشه‌های مربوط به احساسات بر توانایی زنان برای دریافت مراقبت‌های بهداشتی خوب، جدی گرفته شدن در محل کار و انتخاب شدن در مناصب سیاسی تأثیر می‌گذارد. خشم برای زنان یک احساس ممنوع است.

نگاه کردن به احساسات به عنوان “زنانه” و عقلانیت به عنوان “مردانه” به پسرها و مردان آسیب می رساند. بسیاری از پسران با این باور بزرگ می شوند که “مردان واقعی گریه نمی کنند” و آنها را مجبور می کند احساسات خود را سرکوب کنند. این منجر به مشکلاتی مانند اضطراب و افسردگی می شود. در واقع، در حالی که زنان بیشتر افکار خودکشی را گزارش می کنند، مردان بیشتر در معرض خودکشی هستند. دلایل این تفاوت پیچیده است، اما ممکن است به این معنی باشد که بسیاری از مردان به دلیل ترس از آسیب پذیری عاطفی، افکار خودکشی را گزارش نمی کنند. تحقیقات نشان می دهد که زن و مرد هر دو موجودات احساسی هستند. یک مطالعه که در Nature منتشر شد، 142 مرد و زن را به مدت 75 روز تحت نظر گرفت. پس از ردیابی احساسات مثبت و منفی روزانه آنها، این مطالعه نشان داد که ثبات عاطفی مردان و زنان بیشتر شبیه به هم بود تا متفاوت. این به این ایده اشاره می کند که هر گونه تفاوت در عواطف بین زن و مرد نتیجه اجتماعی شدن و سوگیری جنسیتی است.

“او آن را خواست.”

این اظهارات اغلب پس از تجاوز به یک زن به یک شکل بیان می شود. او این حمله را بر اساس عوامل متعددی به قربانی مقصر می‌داند، مانند لباسی که او می‌پوشید، آیا مشروب می‌نوشیده بود، آیا تا دیروقت بیرون می‌ماند یا اینکه قبلاً درگیر فعالیت جنسی بوده است. حتی افرادی که قصد سرزنش قربانیان را ندارند، اغلب با تمرکز بر پیشگیری از تجاوز و تجاوز بر روی کاری که قربانی بالقوه باید انجام دهد، در این باور نقش دارند، مانند هرگز نوشیدنی خود را بدون مراقبت رها نکنید، همیشه با یک گروه بمانید و غیره. تمرکز کمی بر عاملان خشونت و انتخاب های آنها دارد. ترس از سرزنش قربانیان، بسیاری را از گزارش حملات باز می دارد.

نادیده گرفتن مداوم مجرمان بر سایر قربانیان خشونت مبتنی بر جنسیت مانند اعضای جامعه LGBTQ+ تأثیر می گذارد. دفاع از “وحشت همجنسگرایان” یا “ترنس هراس” یک استراتژی قانونی است که به دنبال رد جرایم است زیرا مرتکبین به دلیل جنسیت یا تمایلات جنسی قربانی احساس خطر کرده یا به طور موقت دیوانه شده اند. این قربانیان، به گفته عاملان، اساساً “آن را خواستند”.

“این یک شغل زنانه/مردانه است.”

این باور وجود دارد که کار باید بر اساس جنسیت تقسیم شود. زنان را از پست‌های رهبری و نقش‌هایی که به قدرت بدنی نیاز دارند حذف می‌کند، در حالی که مردان را در نقش‌هایی که به‌طور سنتی زنان بر عهده دارند، مانند کارهای خانه و مراقبت، انگ می‌زند. این باور که فقط زنان باید مشاغل خاصی را انجام دهند – مشاغلی که اغلب دستمزد کمتری دارند – تأثیرات واقعی بر زنان، خانواده آنها و کل اقتصاد دارد.

جنسیت انواع خاصی از کار نیز بر میزان کار بدون دستمزد زنان تأثیر می گذارد. بر اساس گزارش سازمان بین المللی کار، زنان به طور متوسط ​​در سراسر جهان 3.2 برابر بیشتر از مردان وقت خود را صرف کارهای بدون مزد می کنند. هیچ کشوری وجود ندارد که این کار به طور مساوی تقسیم شود. این بر توانایی زنان برای مشارکت در اقتصاد تأثیر می گذارد. وقتی یک شغل خاص به عنوان «کار زنانه» تلقی می شود، به دلیل تعصب جنسیتی ارزش خود را از دست می دهد و بر همه افراد در آن نقش ها، صرف نظر از جنسیت، تأثیر می گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید