10 حقیقت در مورد حقوق زنان


هر کس مستحق حقوق اولیه انسانی مانند حق زندگی، حق آزادی از تبعیض، حق آموزش و غیره است. با این حال، برای هزاران سال – و هنوز هم تا به امروز – حقوق زنان و دختران نادیده گرفته، تهدید و سلب شده است. در حالی که رابطه جنسیت با قدرت در زمان، مکان و فرهنگ متفاوت است، مبارزه برای حقوق زنان یکی از قدیمی ترین نبردهای حقوق بشر است. در این مقاله، به ده واقعیت در مورد حقوق زنان، از جمله منشاء نابرابری جنسیتی، رابطه جنسیت گرایی و نژادپرستی، و جایگاه امروز حقوق زنان نگاه خواهیم کرد.

#1. مشخص کردن آغاز نابرابری جنسیتی دشوار است

چه زمانی حقوق زنان مورد تهدید قرار می گیرد؟ گفتنش سخته در سال 2019، مجله Cosmos مطالعه ای را شرح داد که در مجله اروپایی باستان شناسی منتشر شد که بینش هایی را ارائه کرد. در این مطالعه، باستان شناسان حدود 500 جسد از 21 مکان (5000 تا 8000 سال قدمت) را تجزیه و تحلیل کردند تا ببینند آیا می توان نشانه هایی از نابرابری جنسیتی را در ماقبل تاریخ قبل از ثبت اسناد مکتوب یافت یا خیر. جنسیت اکثر اجساد را نمی توان تعیین کرد، اما برای هر قبر زنانه حدود 1/5 قبر مرد وجود داشت. محققان پیشنهاد می کنند که این شواهد ممکن است نشان دهنده یک “عنصر فرهنگی” باشد، به این معنی که زنان و کودکان کمتر به دفن رسمی می رسند. نویسندگان این مطالعه بر این باورند که یافته های آنها نشان دهنده نیاز به تحقیقات بیشتر بر روی محوطه های باستان شناسی است.

مطالعه قبلی در سال 2017 به عصر برنز به عنوان آغاز نابرابری جنسیتی، حداقل در چین اشاره کرد. محققان دریافتند که قبرهای مردانه دارای ثروت بیشتری است. همچنین اسکلت های ماده به طور ناگهانی کوتاه تر شدند. این را می توان به تغییرات در کشاورزی در این دوران، از جمله گیاهان جدید و حیوانات اهلی، مرتبط دانست که منجر به دریافت غذای کمتری از زنان در دوران کودکی شد، زیرا آنها به اندازه مردان ارزش نداشتند. ما احتمالاً هرگز زمان دقیق شروع نابرابری جنسیتی را نخواهیم دانست و همچنین به احتمال زیاد در همه جای دنیا یکسان نیست. می توان گفت که حقوق زنان برای مدت بسیار بسیار طولانی در بسیاری از جاها کمتر بها داده شده است.

#2. هر فرهنگی حقوق زنان را بی ارزش نمی کند

همه جای دنیا زنان را پست تر نمی بینند. مردم موسو در مناطق یوننان و سیچوان چین نمونه خوبی هستند. موسوو یک جامعه منزوی، جامعه مادرسالاری یا مادرسالاری را حفظ کرد. این بدان معناست که فرزندان نام خانوادگی مادر خود را بر عهده می گیرند، زنان امور خانه و امور مالی را اداره می کنند و مادران ارث را به دختران خود می سپردند. ازدواج ها توافقی است و به راحتی می توان آن را منحل کرد. مطالعه ای توسط Musuo نشان داد که زنان در این نوع سیستم سالم تر هستند، اگرچه آشکارا عوامل دیگری نیز در این زمینه نقش دارند. مردان نیز در این نظام عملکرد خوبی دارند و همچنان از قدرت سیاسی و آزادی برخوردارند.

در اندونزی، فرهنگ Minangkabau بزرگترین جامعه مادرزادی شناخته شده است. اموال قبیله از مادر به دختر منتقل می شود. در حالی که مردان نقش‌های رهبری سیاسی و معنوی پیش پا افتاده‌تری را بر عهده می‌گیرند، نقش زنان به‌عنوان سرپرست خانواده بسیار ارزشمند است. تصمیمات با هم گرفته می شود و دختران برای یکدیگر ارزش قائل هستند. زنان همچنین رئیس را انتخاب می‌کنند و در صورتی که احساس کنند او در انجام وظایفش کوتاهی کرده است، قدرت برکناری او را دارند. از استاد بازنشسته توفیق عبدالله در مقاله ای در دیلی بیست نقل شده است که “زنان حلقه ارتباطی بین زمان حال و گذشته هستند.” او ذاتاً جنسیت گرا است. نقش زنان مینانگ نشان می دهد که اینطور نیست.

#3. حقوق زنان در طول سال ها تغییر کرده است

تاریخچه حقوق زنان خطی نیست. در برخی از دوره ها این یک کیسه مخلوط بود. بر اساس تاریخچه در وب، زنان بین النهرین در سومر از حقوق بیشتری نسبت به زنان در جوامع بعدی آکدی، بابلی و آشوری برخوردار بودند. زنان سومری می توانستند مالکیت داشته باشند، تجارت (با شوهر) داشته باشند و کاتب، کشیش یا پزشک شوند. با این حال، کارشناسان این نظریه را مطرح می‌کنند که با غنی‌تر شدن فرهنگ‌های بین‌النهرین، ساختار پدرسالاری قدرتمندتر شد. داستان حقوق زنان در بین النهرین نشان می دهد که زمان همیشه به معنای پیشرفت نیست.

#4. زنان در هر کشوری حق رای دارند

به طور رسمی، هر کشور رای دهنده اکنون به زنان اجازه رای می دهد. نیوزیلند در سال 1893 اولین کشور شد، در حالی که در سال 1902 قانون حق رای مشترک المنافع به تمام زنان سفیدپوست استرالیا حق رای و حق نامزدی در انتخابات پارلمانی داد. طبق تحقیقات پیو، حداقل 19 کشور دیگر در اروپا و آسیا قبل از تصویب اصلاحیه نوزدهم در سال 1920 توسط ایالات متحده از این روش پیروی کردند. عربستان سعودی تا سال 2015 به زنان حق رأی نداد. حق رأی تضمین کننده دسترسی به رأی نیست. . در عربستان سعودی در سال 2015، تنها 10 درصد از رای‌دهی‌ها توسط زنان بود. در پاکستان، جایی که زنان از سال 1947 می توانند رای دهند، مشارکت زنان در میان کمترین میزان در جهان است.

#5. کنفدراسیون Haudenosaunee الهام بخش رأی دهندگان آمریکایی بود

در دهه 1880 در ایالات متحده، زنان برای پیشرفت در زمینه حقوق برابر تلاش کردند. افرادی مانند ماتیلدا جوسلین گیج به کنفدراسیون شش ملت Haudenosaunee نگاه می کردند، جایی که زنان قدرت را در دست داشتند. آنها سیستم غذایی – رشد و توزیع – را کنترل می کردند و در تصمیم گیری در مورد جنگ و انتقال زمین حرف آخر را می زدند. زنان Haudenosaunee نیز دارایی و دارایی خود را کنترل می کردند. قدرت سیاسی به طور مساوی تقسیم می شود و شش ملت را به یکی از قدیمی ترین دموکراسی های جهان تبدیل می کند. در تاریخ حق رأی، این ارتباط با زنان بومی آمریکا اغلب نادیده گرفته می شود. به نوبه خود، گیج به دلیل افراطی بودن بیش از حد از جنبش حق رأی بیرون رانده شد. او از حقوق بومیان آمریکا حمایت کرد و تمایلات برتری طلبانه سفیدپوستان جریان اصلی جنبش حق رأی را رد کرد.

#6. حقوق زنان و نژادپرستی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند

بدون صحبت از نژادپرستی نمی توان در مورد جنبش های حقوق زنان صحبت کرد. داده ها تصویر تکان دهنده ای را نشان می دهند: حداقل 19 کشور (از جمله ایالات متحده) حق رای زنان را بر اساس عواملی مانند نژاد محدود می کنند. استرالیا که یکی از اولین کشورهایی بود که به زنان حق رای داد، زنان بومی را تا سال 1962 مستثنی کرد. در آفریقای جنوبی، زنان سفیدپوست در سال 1930 رای آوردند، در حالی که آپارتاید زنان سیاه پوست را تا سال 1993 از رای دادن محروم کرد. جنبش اولیه ی سوفراژت ها با نژادپرستی اشباع شده بود. در حالی که فعالانی مانند سوزان بی آنتونی برای الغاء مبارزه می‌کردند، وقتی به مردان سیاه پوست قبل از زنان سفیدپوست حق رأی داده شد، وحشت کردند.

نژادپرستی که جنبش حقوق زنان را نابود کرد امروز نیز ادامه دارد. بسیاری از جنبش‌ها و کمپین‌های حقوق زنان در جریان اصلی «فمینیسم سفید»، نادیده‌گرفتن یا حتی حمله به نگرانی‌ها و مشارکت‌های زنان غیرسفیدپوست (به‌ویژه سیاه‌پوست) مقصر هستند. منتقدان فمینیسم سفیدپوستان از «فمینیسم متقاطع» حمایت می‌کنند، عبارتی که توسط پروفسور کیمبرل کرنشاو ابداع شده است و چگونگی همپوشانی اشکال تبعیض (جنس‌گرایی، نژادپرستی، و غیره) را توصیف می‌کند.

#7. فعالیت های حقوق زنان توسعه یافت

در حالی که استعاره “امواج فمینیسم” ناقص و نادرست است، هنوز اغلب برای نشان دادن اهداف مختلف فمینیست ها از دوره های مختلف استفاده می شود. از سال 1848 تا 1920، فعالان بر حق رای و الغا تمرکز کردند. همانطور که قبلاً بحث کردیم، این جنبش بر اساس خطوط نژادی تقسیم شد. رهبرانی مانند Sojourner Truth، Frances EW Harper و Frederick Douglass برای حق رای جهانی کار می کردند، در حالی که سوزان بی. آنتونی و الیزابت استانتون خواهان رای فقط برای زنان سفیدپوست بودند. اهداف موج اول فمینیسم نیز شامل حقوق مالکیت، حقوق باروری و فرصت های برابر بود. موج دوم فمینیسم که در دهه 1980 درگیر شد، بر جنسیت گرایی، نقش های جنسیتی، خشونت خانگی، آزار و اذیت جنسی و فرصت های برابر تمرکز داشت. موج سوم به راحتی قابل تعریف نیست، اما شاهد حضور زنان بیشتری در قدرت و معرفی متقاطع بودن به عنوان یک اصطلاح بود. با وجود پیشرفت، حقوق زنان همچنان با بسیاری از تهدیدات مشابه مواجه است.

#8. خشونت اغلب حقوق زنان را تهدید می کند

در طول تاریخ، خشونت حقوق زنان را تضعیف کرده است. خشونت مبتنی بر جنسیت (GBV) به هر عمل مضری اطلاق می شود که بر اساس جنسیت فرد یا گروهی انجام شود، اما به طور نامتناسبی بر زنان و دختران تأثیر می گذارد. انواع مختلفی از سوء استفاده وجود دارد، از جمله سوء استفاده عاطفی، سوء استفاده جنسی، سوء استفاده فیزیکی و سوء استفاده اقتصادی. خشونت و آزار و اذیت اغلب در روابط رخ می دهد، اما زنان در محل کار و آنلاین با خطر بیشتری روبرو هستند. SPD بر افراد مورد نظر تأثیر می گذارد، اما پیامدهای بلندمدت و گسترده ای برای خانواده ها و جامعه نیز دارد. حمایت از حقوق زنان شامل جلوگیری از خشونت مبتنی بر جنسیت است.

#9. در حال حاضر ترنس هراسی که به عنوان کنشگری حقوق زنان در می آید، افزایش یافته است

در اوایل دهه 1970، فمینیست های «منتقد جنسیتی» شروع به تهدید زنان ترنس به خشونت در فضاهای زنانه و لزبین کردند. فمینیست های منتقد جنسیتی یک گروه کوچک – اما پر سر و صدا – بودند و ایدئولوژی آنها تأثیر ملموسی بر زنان ترنس و مراقبت های بهداشتی مرتبط با گذار داشت. امروز، اصطلاح TERF را در فضای آنلاین مشاهده خواهید کرد که به معنای «فمینیست رادیکال فرا انحصاری» است. کسانی که معتقد نیستند که زنان ترنس زنان واقعی هستند، اغلب هنوز هم به عنوان «جنسیت انتقادی» خوانده می شوند. انگلستان کانون این ترنس هراسی است، اگرچه در ایالات متحده نیز وجود دارد. برخی از فمینیست‌های منتقد جنسیتی حتی به گروه‌های راست‌گرا پیوسته‌اند تا باورهای خود را ترویج کنند، که ادعا می‌کنند از زنان محافظت می‌کند. با تشدید حملات به افراد ترنس – به ویژه زنان ترنس – مهم است که بدانیم چگونه می توان از فراخوان ها برای «حقوق زنان» استفاده کرد.

شماره 10. 135 سال طول می کشد تا برابری جنسیتی محقق شود

بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد (WEF)، دستیابی به برابری جنسیتی جهانی کمی بیش از 135 سال طول خواهد کشید. چند سال پیش حدود 100 سال بود، اما همه‌گیری COVID-19 سه دهه به آن اضافه شد. دلایل متعددی برای این امر وجود دارد، از جمله این واقعیت که زنان اکثر صنایعی را تشکیل می‌دهند که بیشتر تحت تأثیر کووید قرار گرفته‌اند، مانند مهمان‌نوازی و خرده‌فروشی. زنان همچنین مسئولیت های بیشتری را در خانه بر عهده می گیرند، مانند مراقبت از کودکان یا سایر اعضای خانواده. بسیاری از آنها مجبور به ترک نیروی کار شدند. حقوق زنان بدیهی است که راه درازی در پیش دارد، اما همانطور که از تاریخ دیده ایم، پیشرفت ممکن است.

دیدگاهتان را بنویسید