بین بخشی 101: تعریف، حقایق و مثال ها


Intersectionality بررسی می کند که چگونه هویت یک فرد، مانند جنسیت، قومیت، و جنسیت آنها، بر دسترسی آنها به فرصت ها و امتیازات تأثیر می گذارد. این تئوری اولین بار در سال 1989 تأسیس شد و از آن زمان تاکنون در زمینه اشتغال، مسکن، مراقبت های بهداشتی و غیره استفاده شده است. در این مقاله، ما مقطعی را تعریف می‌کنیم، حقایقی را که همه باید بدانند توضیح می‌دهیم، و مثال‌هایی از مفهوم در عمل ارائه می‌کنیم.

متقاطع بودن یک چارچوب تحلیلی است که برای بررسی نحوه رفتار جوامع با مردم بر اساس هویت‌های مختلف اجتماعی و سیاسی آنها مانند جنسیت، قومیت و جنسیت استفاده می‌شود. بسته به این هویت ها می توان ممتاز یا مظلوم بود.

تلاقی چیست و از کجا می آید؟

برای درک متقاطع بودن، ابتدا باید فمینیسم را مورد بحث قرار دهیم. فمینیسم در موج اول و دوم خود بر اهداف زنان اجتماعی، سفیدپوست و طبقه متوسط ​​متمرکز بود. اولویت‌هایی مانند حق رای و حق مالکیت اهمیت داشتند، اما زنان رنگین پوست، زنانی که در فقر زندگی می‌کردند، و سایر زنان محروم از حق رای با مبارزات دیگری روبرو بودند که برخی از آن‌ها فوری‌تر از دیگران بود. فمینیسم جریان اصلی تمایل دارد این نگرانی ها را نادیده بگیرد.

در حالی که فمینیست های جریان اصلی تقریباً به طور انحصاری بر جنسیت تمرکز می کردند، دیگران می خواستند تشخیص دهند و به چگونگی تأثیر نژاد بر شخص نیز بپردازند. در دهه 1970، گروهی از فمینیست‌های سیاه‌پوست در پاسخ به این که چگونه فمینیست‌های سفیدپوست و جنبش آزادی‌بخش سیاه‌پوستان (تسلط مردان) این واقعیت را نادیده گرفتند، مجموعه رودخانه Combahee را تأسیس کردند. این گروه در بیانیه سال 1977 خود نوشت که وظیفه خود را «توسعه یک تحلیل و عملکرد یکپارچه بر اساس این واقعیت است که سیستم‌های زیربنایی سرکوب به هم مرتبط هستند» می‌دانند.

در سال 1989، کیمبرل کرنشاو، محقق حقوقی، اصطلاح «تقاطع پذیری» را برای تعریف محرومیت زنان سیاه‌پوست ابداع کرد. در سال 1990، پاتریشیا هیل کالینز، دانشگاهی، نظریه «ماتریس تسلط» را در کتاب خود معرفی کرد. اندیشه فمینیستی سیاه. ماتریس نشان می دهد که چگونه طبقه بندی های اجتماعی مانند قومیت، جنسیت، سن و حتی مذهب به هم مرتبط هستند. به لطف این ماتریس، افراد می توانند ظلم را به روش های مختلف مرتبط با طبقه بندی خود تجربه کنند. بین بخشی و ماتریس تسلط ارتباط نزدیکی دارند.

در مورد فمینیسم کنجکاو هستید؟ اینجا مال ماست مقاله فمینیسم 101.

چه پنج واقعیتی را که همه باید در مورد متقاطع بودن بدانند؟

مقطعی پیچیده است، اما در اینجا پنج مورد از مهم ترین واقعیت هایی که باید به خاطر بسپارید وجود دارد:

#1 ریشه های تقاطع عمیق تر از سال 1989 است

اصطلاح “تقاطع” در سال 1989 ابداع شد، اما مردم مدت ها قبل از آن تاثیر آن را احساس می کردند. داستان Ida B. Wells-Barnett را در نظر بگیرید. او یک روزنامه نگار و فعال در جنبش های حق رأی و حقوق مدنی بود. به عنوان یک زن سیاه‌پوست، او کاملاً از تأثیر داشتن هویت‌های چندگانه بر تجربه او از جهان آگاه بود. زمانی که او کمپین انتخاباتی برای انتخاب اولین زن سیاه پوست در ایلینویز را آغاز کرد، برخی از مردان سیاه پوست به مشارکت زنان اعتراض کردند. تقریباً در همان زمان، ولز-بارنت همچنین با مخالفت زنان جنوبی در انجمن ملی حق رأی زنان آمریکا مواجه شد. این زنان برتری گرایان سفیدپوست بودند، اما از آنجا که آنها نماینده یک بلوک قدرتمند بودند، NAWSA علناً عقاید آنها را محکوم نمی کرد. از طریق تجربیاتی مانند این، ولز بارنت با تبعیض جنسیتی و نژادی مواجه شد.

شماره 2 متقابل بودن در مورد برتری اخلاقی یک فرد نیست

یک تصور غلط رایج در مورد متقاطع بودن این است که ارزش فرد را مشخص می کند. برخی این را به این معنا می‌دانند که هویت‌های به حاشیه رانده‌شده متعدد، یک فرد را اخلاقی‌تر، قابل‌اعتمادتر و مهم‌تر از آن‌هایی می‌سازد که این هویت‌ها را ندارند. تلاقی‌گرایی شبیه رقابتی است که در آن افراد بر سر اینکه کدام هویت‌ها سرکوب‌تر و در نتیجه برتر هستند بحث می‌کنند. این یک سوء تفاهم جدی از تقاطع است. این نظریه بر تبعیض و ظلم و ستم توسط دولت متمرکز است. هیچ ادعایی در مورد ارزش، قابل اعتماد بودن یا اخلاقیات یک فرد یا حتی یک گروه وجود ندارد. در عوض، این چارچوبی است که بر نحوه عملکرد قدرت و تبعیض زمانی که فرد دارای هویت های متقاطع است، متمرکز است. انسان ذاتاً بهتر یا مهمتر نیست. هویت آنها به سادگی بر دسترسی آنها به فرصت ها تأثیر می گذارد.

#3 منتقدان می گویند تقاطع بسیار ساده و تفرقه انگیز است

بین بخشی منتقدان زیادی دارد. برخی استدلال می کنند که دسته بندی افراد بر اساس هویت های مختلف، نحوه عملکرد قدرت و تبعیض را بیش از حد ساده می کند. برخی دیگر می گویند که تاکید بر هویت به طور اجتناب ناپذیری به شکاف و تنش در جنبش های حقوق بشری منجر می شود، زیرا برخی احساس می کنند که برخی از هویت ها بر هویت های دیگر اولویت دارند. انتقادات شدیدتر، اغلب از سوی افرادی که می‌خواهند وجود تبعیض جنسی و نژادپرستی گسترده را انکار کنند، تا آنجا پیش می‌رود که تقاطع‌گرایی را یک فرقه یا حتی یک مذهب می‌نامند. تشخیص انتقاد حسن نیت از بد نیت می تواند دشوار باشد، اما به طور کلی به نظر می رسد که اکثر مردم انکار نمی کنند که ویژگی هایی مانند نژاد و جنسیت بر نحوه عملکرد ظلم تأثیر می گذارد. چیزی که آنها با آن موافق نیستند «پیامدها، کاربردها و مهمتر از همه پیامدهای آن» است.

#4 با برجسته‌تر شدن، تلاقی‌پذیری رقیق‌تر می‌شود

برای سال‌ها، اصطلاح «تقاطع» به دنیای دانشگاهی و حقوقی محدود می‌شد. با افزایش محبوبیت آن، این تعریف تحریف و رقیق شد. در مقاله ای در مورد برشکوری استمپر می نویسد که وقتی کلماتی که برای یک هدف خاص در نظر گرفته شده اند وارد جریان اصلی می شوند، ممکن است “کمی شل شوند: گوشه های مشخص آنها کمی تار می شود که کلمه از ردیف طولانی گویندگان عبور می کند.” در حالی که زمانی متقاطع بودن به طور خاص تبعیض علیه زنان سیاه پوست را توصیف می کرد، اکنون طیف گسترده ای از هویت ها مانند جنسیت، طبقه، سن و غیره را در بر می گیرد. کیمبرل کرنشاو موافق است که تقاطع پذیری می تواند برای کشف هویت های فراتر از نژاد و جنسیت مورد استفاده قرار گیرد، اما او متوجه شد که مردم اغلب از تقاطع به عنوان مخفف “پیچیده است” استفاده می کنند. به گفته او، این می تواند بهانه ای برای اقدام نکردن باشد. وقتی کلمات معنای خود را از دست می دهند، قدرت خود را از دست می دهند.

شماره 5 بین بخشی نظریه همه چیز نیست

وقتی برخی از منتقدان تقاطع را یک فرقه یا یک دین می‌نامند، مفهوم مفهوم را از دست داده‌اند. تلاقی یک لنز است، و در حالی که می توان از آن برای درک جامعه به عنوان یک کل استفاده کرد، برای وکلایی طراحی شده است که در مورد موارد تبعیض بحث می کنند. کیمبرل کرنشاو در مصاحبه‌ای می‌گوید: «بعضی‌ها تئوری متقاطع بودن را به‌عنوان یک نظریه بزرگ در مورد همه چیز می‌دانند، اما هدف من این نیست که متقاطع بودن یک ابزار است، و مانند همه ابزارها، می‌توانیم تصمیم بگیریم که برای چه موقعیت‌هایی مفیدتر است.»

بارگذاری...بارگذاری... بارگذاری…

نمونه هایی از بین بخشی چیست؟

لنز تقاطع را کجا می توانیم اعمال کنیم؟ در اینجا چهار موضوع وجود دارد که در آن‌های مقطعی شفاف‌سازی می‌شود:

شماره 1 تبعیض در محل کار

تبعیض های زیادی در محل کار اتفاق می افتد. در واقع، نظریه متقاطع بودن از یک مورد خاص از تبعیض در محل کار نشات گرفته است. در فیلم DeGraffenreid v. General Motors (1976)، پنج کارگر زن سیاه پوست کارفرمای خود را به تبعیض متهم کردند. دادگاه‌ها معتقد بودند که چون جنرال موتورز مردان سیاه‌پوست را در کارخانه‌ها و افسران زن سفیدپوست را استخدام می‌کرد، هیچ تبعیض نژادی یا جنسیتی وجود نداشت. دادگاه‌ها زنان سیاه‌پوست را به این دلیل هدف قرار نمی‌دهند هر دو مشکی و ماده. در عوض، آنها گفتند که این پرونده باید برای “تبعیض نژادی، تبعیض جنسی یا به طور متناوب، نه ترکیبی از این دو” بررسی شود. شاکیان مجاز به «ترکیب راه حل های قانونی» نبودند. به پنج کارگر خودرو گفته شد که بین سیاه‌پوست یا زن بودن یکی را انتخاب کنند، در حالی که در واقعیت تجارب آنها بر اساس هر دو هویت شکل گرفته بود.

#2 شکاف دستمزد جنسیتی

شکاف دستمزد جنسیتی همچنان یک مشکل مداوم است، اما اگر فقط جنسیت را در نظر بگیریم، تصویر کامل را از دست می‌دهیم. در ایالات متحده، زنان سیاهپوست به ازای هر دلار پرداختی به یک مرد سفیدپوست غیر اسپانیایی تنها 67 سنت درآمد دارند. بر اساس گزارش مرکز ملی حقوق زنان، این نابرابری برای زنان سیاه‌پوست در طول یک شغل 40 ساله 907680 دلار هزینه دارد. آموزش فقط خیلی کمک می کند. زنان سیاه پوستی که تمام وقت با مدرک لیسانس کار می کنند، درآمد کمتری نسبت به سفیدپوستان غیر اسپانیایی تبار که مدرک دانشگاهی ندارند، دارند. زنان سیاه پوست تنها تا زمانی که مدرک کارشناسی ارشد دریافت کنند، بیشتر از یک مرد سفیدپوست غیر اسپانیایی با مدرک کاردانی درآمد دارند. شکاف دستمزد با توجه به قومیت های دیگر، مانند آمریکایی های آسیایی یا جزایر اقیانوس آرام، پیچیده تر می شود. در این گروه، شکاف دستمزدها بسیار متفاوت است، زنان آسیایی از نژادهای مختلف برای هر دلار 98 سنت درآمد دارند، اما «فقط زنان آسیایی» 1.01 دلار برای هر دلار درآمد دارند. پیچیدگی هایی مانند این نیاز به یک لنز متقاطع را پشتیبانی می کند.

شماره 3 تبعیض علیه افرادی که بی خانمان شده اند

افرادی که بی خانمان می شوند با لایه هایی از تبعیض مواجه می شوند. آنها به احتمال زیاد فقر را تجربه می کنند، که می تواند با مسائل مربوط به سلامت روان، اعتیاد، ناتوانی ها و موارد دیگر تشدید شود. وقتی دولت ها قوانین سختگیرانه ای را در مورد بی خانمانی وضع می کنند، اساساً بر اساس فقر، سلامتی، توانایی و غیره جرم انگاری می کنند – و تبعیض می کنند. به گفته OHCHR، حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افرادی که بی خانمان می شوند، مانند حق کار، حق دسترسی به مزایای اجتماعی و حق رای در خطر است. هنگامی که از طریق یک لنز متقاطع بررسی می شود، می توانیم مسائل مربوط به وضعیت اجتماعی-اقتصادی، قومیت، جنسیت، جنسیت، سن و موارد دیگر را مشاهده کنیم.

بی خانمانی مسئله پیچیده ای است. در اینجا مقاله ما در مورد آن است علل ریشه ای.

شماره 4 بهداشت و مراقبت های بهداشتی

نژاد، جنسیت، جنسیت و سلامت با هم برخورد می کنند. بر اساس یک مطالعه، زنان سیاه پوستی که در مشاغل، مسکن و تعاملات پلیسی در معرض نژادپرستی قرار دارند، ممکن است تا 26 درصد بیشتر در معرض ابتلا به بیماری قلبی باشند. این مطالعه 48000 زن را از سال 1997 تا 2019 مورد بررسی قرار داد، و اگرچه این مطالعه مشاهده‌ای است، اما از دیگر تحقیقات در مورد تأثیر نژادپرستی، استرس و سلامتی پشتیبانی می‌کند. زنان سیاه پوست نیز بیشتر در معرض مرگ در هنگام زایمان هستند. بر اساس داده های سال 2021 از CDC، میزان مرگ و میر مادران برای زنان سیاه پوست 2.6 برابر زنان سفیدپوست بود. دلایل پیچیده هستند، اما داده های دیگر شیوع نژادپرستی سیستماتیک و سوگیری در سیستم مراقبت های بهداشتی را نشان می دهد. زنان سیاه پوست بیشتر احتمال دارد مشکلات سلامتی خود را انکار کنند، در حالی که بسیاری از پزشکان هنوز این افسانه را باور دارند که سیاه پوستان تحمل درد بیشتری دارند. زمانی که بیماران سیاه پوست عضو جامعه LGBTQ+ هستند، تفاوت ها افزایش می یابد. تحقیقات نشان می دهد که ترنس های رنگین پوست نتایج بدتری برای سلامتی، انگ بیشتر و تبعیض بیشتری را تجربه می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید