مصالحه، حقوق بشر و اعلامیه سازمان ملل متحد در مورد حقوق مردمان بومی


توسط Dominic O'Sullivan، JP PhD، دانشیار علوم سیاسی، دانشگاه چارلز استورت

(بیوگرافی در انتهای مقاله)

در جوامع لیبرال پس از اسکان، مانند استرالیا، کانادا و نیوزلند، آشتی بین دولت و ملل بومی مستلزم اعتماد و شمول سیاسی است. این سازمان شرایط ساده‌ای از انجمن سیاسی را در نظر می‌گیرد و به رسمیت می‌شناسد که حق بشر برای تعیین سرنوشت به مردم بومی و هر کس دیگری تعلق دارد.

کتاب من ما همه اینجا هستیم تا بمانیم: شهروندی، حاکمیت و اعلامیه سازمان ملل در مورد حقوق مردمان بومی که هفته گذشته منتشر شد، پتانسیل یک سیاست متفاوت و واقعی پسااستعماری را نشان می دهد. این پتانسیل در رویکرد حقوق بشر به تعیین سرنوشت که در اعلامیه آمده است نهفته است.

آشتی مستلزم این است که دولت بپذیرد که استعمار ناقض عدالت است. به عنوان مثال، محرومیت از حقوق بشر از زبان و فرهنگ، مالکیت و گاهی حتی از خود حق حیات. آشتی مستلزم اندوه، قصاص و عزم برای تکرار نکردن این توهین‌ها به معیشت مردمان بومی است. پسندیدن مردم بومی برای حفظ اقتدار بر امور خود و برخورداری از آزادی های اولیه مانند سایر شهروندان.

کورنتاسل استدلال می کند که در کانادا، آشتی مستلزم این است که مردم بومی «ببخشند و فراموش کنند». با این حال، این اعلامیه که کانادا، مانند استرالیا، نیوزلند و ایالات متحده در ابتدا با آن مخالفت کردند، اما بعداً موضع خود را تغییر داد، صریح است. دولت‌ها باید از سلب تمامیت مردم بومی به عنوان مردم متمایز، سلب مالکیت زمین‌ها و سایر منابع و جذب اجباری آنها جلوگیری کرده و جبران خسارت کنند (ماده 8 (2)).

بخشش به جبران واقعی بستگی دارد. نه تنها از نظر غرامت مادی، بلکه از نظر ترتیبات سیاسی که برای اعمال دو حق سیاسی جامع و اساسی که اعلامیه تأیید می کند، طراحی شده است.

مردم بومی حق دارند نهادهای جداگانه سیاسی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را حفظ و تقویت کنند و در عین حال حق مشارکت کامل، در صورت تمایل، در حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دولت را حفظ کنند. 5) .

حق تعیین سرنوشت به خوبی تثبیت شده است اما هنوز برای بسیاری از جمعیت های بومی گریزان است. با این حال، اعلامیه معنای این حق را روشن می کند و به استدلال های داخلی برای اعمال آن اقتدار بین المللی می دهد. سهم اعلامیه آشتی این است که بین غم و اندوه و پیامدهای سیاستی که دولت ها دنبال می کنند، ارتباط غیرقابل انکار برقرار می کند. اما بین غم و اندوه و شیوه های انجام سیاست نیز ارتباط برقرار می کند.

این اعلامیه مجدداً تأکید می‌کند که اقتدار مردم بومی بر امور خودشان، اعمال شده از طریق نهادهای خودشان و مطابق با ارزش‌ها و اولویت‌های خودشان، بیانی اساسی از حق بشر برای تعیین سرنوشت است. در عین حال، حق مشارکت در اتخاذ سیاست های دولتی را نه به عنوان سوژه های قدرت استعماری، بلکه به عنوان افرادی که حق دارند آرمان ها و روش های متمایز خود را در مورد نتایج سیاست ها به تصمیم گیری های دولتی بیاورند، ایجاد می کند. حق حضور و نفوذ سیاسی قابل توجه را دارد. در نیوزلند این حقوق تا حدی از طریق کرسی های تضمین شده مائوری در پارلمان اجرا می شود و با معاهده Waitangi مطابقت دارد.

معاهده Waitangi که بین سران مائوری و ولیعهد بریتانیا در سال 1840 امضا شد، به بریتانیا حق ایجاد حکومت داد، اقتدار مائوری بر امور و منابع خود را تأیید کرد و به مائوری حقوق و امتیازات رعایای بریتانیا را داد، که اکنون پذیرفته شده است. به عنوان تجسمی از ظرفیت های شهروندی. با این حال، توافق مورد مناقشه قرار گرفته است.

ادعای مائوری معاصر مبنی بر اینکه دولت از طریق سیاست‌هایی که توانایی مائوری را برای تصمیم‌گیری در مدرسه محدود می‌کند، توافق را نقض کرده است، به طور بالقوه توسط اعلامیه حل شده است، که تأیید می‌کند:

مردم بومی حق دارند سیستم ها و مؤسسات آموزشی خود را ایجاد و کنترل کنند که آموزش به زبان خود را به شیوه ای متناسب با روش های فرهنگی آموزش و یادگیری آنها ارائه می دهند (ماده 14 (1)).

مردم بومی، به ویژه کودکان، از حق برخورداری از همه سطوح و اشکال آموزش در ایالت بدون تبعیض برخوردارند (ماده 14 (2)).

دولت‌ها، در ارتباط با مردم بومی، اقدامات مؤثری را انجام خواهند داد تا مردم بومی، به‌ویژه کودکان، از جمله آن‌هایی که خارج از جوامع خود زندگی می‌کنند، در صورت امکان به آموزش به فرهنگ و زبان خود دسترسی داشته باشند (ماده 14، بند 3). ).

مفروضات روشن است: اینکه مدرسه ابزاری برای همگون سازی نیست و اهداف مدرسه برای مائوری باید توسط مائوری تعیین شود، نه دولت.

در سال 2019، دادگاه Waitangi، یک دادگاه اداری که برای استماع ادعاهای مائوری مبنی بر نقض معاهده توسط ایالت ایجاد شد، دریافت که نژادپرستی عامل اصلی پیامدهای بد سلامتی مائوری است. توصیه‌های او برای قدرت تصمیم‌گیری بیشتر برای مائوری در رابطه با سلامت، شیوه‌های عملکرد سیستم بهداشت عمومی نیوزیلند را به طور قابل توجهی تغییر می‌دهد. آنها ترتیبات اداری را که اعلامیه پیش بینی می کند، تقویت خواهند کرد. تقویت حق بشر برای مراقبت های بهداشتی و همچنین حق مسکن و امنیت اقتصادی.

مردم بومی حق دارند اولویت ها و استراتژی هایی را برای اعمال حق خود برای توسعه تعریف و توسعه دهند. به ویژه، مردم بومی حق دارند فعالانه در توسعه و تعیین برنامه های بهداشتی، مسکن و سایر برنامه های اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر آنها شرکت کنند و تا آنجا که ممکن است، چنین برنامه هایی را از طریق مؤسسات خود اجرا کنند (ماده 23).

اقدامات سیاسی که به مواد 14 و 23 اعلامیه عمل می کند، بیان واقعی غم و اندوه را نشان می دهد. آنها اثر جبرانی خواهند داشت. آنها علاقه واقعی خود را به تکرار نکردن آن اعمال و انفعالات دولت نشان می دهند که به عنوان مثال به نتایج ضعیف آموزشی و بهداشتی کمک کرده است.

آشتی همچنین مستلزم آن است که مردم بومی دلیلی برای اعتماد به دولت داشته باشند. این که آنها می توانند ببینند که دولت به اندازه منافع سایر شهروندان در خدمت منافع آنهاست.

مؤسسات عمومی در خدمت منافع کسانی هستند که آنها را طراحی می کنند و کسانی که در آنها کار می کنند. به همین دلیل است که Maaka و Fleras استدلال می کنند که حق بشر برای تعیین سرنوشت مستلزم بومی شدن بوروکراسی است. همچنین به همین دلیل است که تحقیقات بهداشتی دادگاه Waitangi افزایش نیروی کار بهداشت مائوری را به عنوان یک ضرورت فوری توصیه کرد.

در استرالیا، دولت مشترک المنافع پیشنهاد بومیان برای اصلاح قانون اساسی برای تضمین صدای دائمی و نماینده بومیان در پارلمان را رد کرد. او همچنین این ایده را رد کرد که باید با کشورهای بومی به عنوان ابزار آشتی و به عنوان ابزاری برای تعیین شرایط اعمال حق تعیین سرنوشت، مذاکره کند.

اعلامیه راه هایی را که مردم بومی باید از حق مشارکت و تأثیرگذاری بر عملکرد دولت برخوردار شوند، تجویز نمی کند. صدای پیشنهادی به پارلمان به اتفاق آرا توسط جمعیت بومی پذیرفته نشده است، اما از حمایت گسترده و اقتدار اخلاقی حداقل برای جلب توجه مناسب از سوی دولت برخوردار است.

اگرچه ایالت ویکتوریا و قلمرو شمالی مذاکرات معاهده‌ای را آغاز کردند، اما رد این ایده توسط کشورهای مشترک المنافع، تصور ایالتی را برای مردم بومی دشوار کرد که منعکس کننده مردم بومی و منافع آنها باشد. این پرسش را مطرح می کند که چگونه آشتی واقع بینانه می تواند به عنوان یک آرمان سیاسی باشد.

در مقابل، در سال 2019، استان بریتیش کلمبیا در کانادا قانونی را تصویب کرد که این بیانیه را ملزم به اجرای آن می کرد.

در سال 2012، کمیسیون حقیقت و آشتی کانادا، که هدف اجباری همسان سازی سیاست مدارس مسکونی را بررسی کرد، به دولت های کانادا توصیه کرد که هر یک از 44 ماده اعلامیه را تصویب کنند.

قانون بریتیش کلمبیا مستلزم گزارش منظم به پارلمان در مورد پیشرفت در اجرای بیانیه است و موافقت‌نامه‌های اجرایی را با ملل مختلف ارائه می‌کند.

این قانون مدعی است که “اولویت کلی” شامل افراد ملل اول در تصمیم گیری های عمومی و توسعه اقتصادی است، و یک وزیر بریتیش کلمبیا این قانون را با توجه به “پایان دادن به تبعیض و درگیری – و در عوض تضمین عدالت اقتصادی و عدالت بیشتر” ترویج کرد. برای یک نماینده مجمع ملل اول در بریتیش کلمبیا، “مواجهه با هم به عنوان دولت ها، به عنوان افرادی که به دنبال زمینه های مشترک هستند.”

قانون تضمین کننده عدالت نیست. طرح اجرای آن هنوز در حال آزمایش است و تفاسیر قضایی تأثیر آن را شکل خواهد داد.

با این حال، به عنوان یکی از نمونه‌ها، علاقه آشکار آن به حصول اطمینان از مشارکت مردم اولین ملل در تصمیم‌گیری‌های مربوط به استخراج معادن در زمین‌های بومی، کاملاً در تضاد با ایالت کوئینزلند استرالیا است، که در سال 2019 اعتراض کشورهای بومی وانگان و جاگالینگو به توسعه معدن را رد کرد. صرفاً حذف مالکیت زمین و انتقال آن به شرکت معدنی.

در عوض، این اعلامیه مستلزم مذاکرات حسن نیت برای ایجاد “رضایت آزاد، قبلی و آگاهانه” مردم محلی قبل از ادامه پروژه معدن است. قوت قانون بریتیش کلمبیا در این زمینه باید مورد آزمایش قرار گیرد و تعیین کننده اصلی تأثیرگذاری این قانون به عنوان محافظ حق تعیین سرنوشت مردمان بومی خواهد بود.

آشتی مستلزم اقدامات سیاسی اساسی است. همچنین به ترتیبات نهادی ایمن برای محافظت از مقامات محلی بر امور خود از یک سو و مشارکت اساسی و متمایز در تصمیم گیری ایالتی از سوی دیگر نیاز دارد. این مستلزم اقداماتی است که اعتماد و اطمینان مردم محلی به دولت را تضمین کند و پذیرفتن آنها را تضمین کند که تعیین سرنوشت و حقوق بشر متشکل از آن نه به نفع دولت بلکه به بشریت محلی تعلق دارد.

دومینیک اوسالیوان دانشیار علوم سیاسی در دانشگاه چارلز استورت، استرالیا و استادیار در مرکز تحقیقات سلامت مائوری در دانشگاه فناوری اوکلند، نیوزیلند است. او مقالات زیادی در مورد سیاست های محلی و سیاست عمومی تطبیقی ​​منتشر کرده است. ما اینجاییم تا بمانیم: شهروندی، حاکمیت و اعلامیه سازمان ملل در مورد حقوق مردمان بومی هفتمین و آخرین کتاب اوست که ماه گذشته توسط انتشارات دانشگاه ملی استرالیا منتشر شد. کتاب دیگری با عنوان به اشتراک گذاری حاکمیت: مردمان بومی، شناخت، معاهدات و دولت توسط پالگریو مک میلان در اوایل سال 2021 منتشر خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید